کد مطلب:140511 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:107

مقاله مرحوم صدر قزوینی در حدائق الانس
مرحوم صدر قزوینی در حدائق الانس می فرماید:

روی الصدوق فی الأمالی باسناده عن ابن نعیم قال حدثنی حاجب عبیدالله بن زیاد چون اهل بیت رسالت و خورشیدرویان حرم ولایت را باسوء حال وارد كوفه خراب كردند در روز ورود به مجلس ابن زیاد ملعون نبردند بلكه حكم شد كه اسیران را به زندان برند و فردا در مجلس عام ابن زیاد بیاورند نقل می كند كه بعد از ورود اسیران بكوفه ثم امر بعلی بن الحسین فغل و حمل مع النسوة و السبایا الی السجن حكم از جانب ابن زیاد لعین شد كه زین العابدین را در غل و زنجیر بكشند و با زنهای اسیر بزندان ببرند و كنت معهم فما مرونا برقاب الا وجدنا ملائا من الرجال و النساء یضربون وجوههم و یبكون، حاجب گوید من همراه اسیران بودم آنزنان دلشكسته را بسمت زندان می بردم از هیچ كوچه و بازار نگذشتم الا آنكه از زن و مرد كوفه پر بود همین كه چشم تماشائیان بر حال زار اسیران و یتیمان می افتاد به آن نحو كه شرح دادم یكمرتبه خروش و ناله از زن و مرد بلند شد لطمه به سر و صورت می زدند و گریه می كردند بهمین حالت آنها را آوردند تا به در زندان كاشكی یكی خبر به نجف می برد كه یا علی برخیز و خون از دیدگان بریز كه می خواهند دخترانت را بزندان ببرند ایكاش زهرا می آمد می دید دختران نورس و اطفال بی كس فرزندش را با پسر بیمارش چگونه بزندان می برند چشم مخدرات امامت و ولایت كه بزندان افتاد چنان شوری در سر و سوزی در جگر آنها افتاد و هر یك مقالی و زبانحالی داشتند شیخ صدوق می فرماید فحبسوا فی سجن و ضیق علیهم تمام اسیران را در زندان تنگی جای دادند و كار را بر آنها سخت گرفتند مرحوم علامه در ریاض می فرماید آنچه تفحص كردم در كتاب نیافتم خبری كه آیا


این زندان اطاق سرپوشیده یا خانه خرابی بوده كه اطاقهای متعدد و مایحتاج داشته كه ساكنین آن در سعه و رفاه باشند و لیكن كیفیت تضییق و تنگ گرفتن بر اهل بیت رسالت از جمله واضحات است كه پاسبانان اسیران را منع از دخول و خروج می نمودند و نیز آب و نان را از ایشان مضایقه می كردند چنانچه بر اسیران مغضوب علیهم می نمایند بلكه سخت تر بعمل آوردند و ایضا می فرماید و الظاهر انهم سجنوا ذكورا و اناثا السادة و الاماء و الخادمة و المخدومة فی سجن واحد لا یدرون ما یفعل و ما یستقبلهم من الخطوب المتولدة من البغضاء و الحقد و الاحن و آنچه از ظواهر اخبار بر می آید آنست كه اسیران را در یك زندان جای دادند و نیز آقا و نوكر و كنیز را در یكجا مقام دادند نمی دانستند ابن زیاد فردا به ایشان چه عمل خواهد كرد و همه در ترس و لرزه و واهمه بودند و یتضرعون و ینوحون و یبكون و یندبون علی ما هم علیه من الحالة القادحة العاضة الكاضة المفجعة المفضعة از بند بند هر یك از آن اسیران مستمند ناله و نوائی بلند بود یكی در نوحه و دیگری در ناله یكی در ضجه و دیگری در گریه یكی در مناجات دیگری با جد و پدر در عرض حاجات یكی پدر پدر می گفت دیگری برادر برادر می كرد یكی از روز سیاه خود می نالید دیگری از سختی روزگار ناله می كرد آه از دل زینب كه غصه همه را او می خورد و نیز تسلی دل همه را او می داد و جوانمرده ها را آرام می كرد با آنكه هزار نفر می بایستی خود زینب را آرام كنند و دلداری بدهند هر وقت كه دل آن معصومه و مظلومه بجوش می آمد آهی سوزناك كه شرر بر قبه افلاك می زد از دل بر می كشید و بزبانحال می فرمود

شعر



صبا برو به نجف نزد بوتراب امشب

بگو ز بهر خدا در نجف مخواب امشب






بیا بكوفه بزندان بگو كه ای زینب

مباركست ترا منزل خراب امشب



بیا كه بازوی شصت و چهار زن بستند

ستمگران جفاجو به یك طناب امشب



بیار مقنعه با خود كه نیست زینب را

بغیر موی پریشان به رخ نقاب امشب



مرحوم علامه در ریاض الاحزان می فرماید:

فلما جلست زینب بنت علی فی المجالس و حولها النساء و البنات و الیتامی بحالة تقشعر منه الجلود بل یذوب الحجر الجلمود آه از این عبارت جگرگداز كه می فرماید چون زینب مظلومه و آن مخدره معصومه دختر كبرای امیرالمؤمنین زندان نشین شد در اطراف آن مخدره با عفاف زنهای دلخون و دختران محزون و یتیمان دل خسته و طفلان دلشكسته نشستند بحالتی كه دلها آب و جگرها كباب می گشت اخذت تبكی بحرقة و توجع و تنوح بشجوة و تفضع و تبكی ببكائها الخواتین و الاماء و الارامل و الیتامی و المسلبات و الایامی علیا مخدره آن ذلت و خواری خود را مشاهده كرد كه در میان محبس خانه تنگ و مملو از مرد و زن بی فرش و چراغ و بی روشنائی شروع كرد به اشگ ریختن و آه كشیدن از سوز جگر با دل پر شرر ناله می كرد قطرات اشگ مثل لؤلؤ به دامن می ریخت زنها از اثر ناله ی آن معصومه به شیون درآمدند علیا مكرمه زینب خاتون رو كرد به خواهرش ام كلثوم فرمود كه ای خواهر

شعر



اخت یا اخت اسكبی الدمع حزنا

لقتیل ما اغمضت عینا



یعنی ای خواهر از روز سیاه ما دختران حیدر كه بعدها ما چه ها باید ببینیم و چه ظلمها باید بكشیم ای خواهر بیا از برای خود بگرییم بلكه از برای آن غریب كه در


وقت مردن چشمهایش را نبستیم و ببالینش در وقت جان دادن ننشستیم حسین فدای لب تشنه تو برادر جان فدای بدن عریان تو قربان دختران یتیم و اطفال تو واذلتاه من بعد عز واضیعتاه یا جداه واخیبتاه بعد حسین واغربتاه واوحدتاه سپس مرحوم قزوینی در ریاض فرموده: فلما سجنوا و طبق باب السجن علیهم تفرق الناس عنهم اما شامتین فرحین و اما باكین منتجبین فمضوا لسبیلهم همینكه آن فوج اسیران را در زندان حبس كردند در زندان را بر روی آنها بستند مردم تماشائی متفرق شدند بعضی خوشحال و مسرور بودند و جمعی گریان و محزون بودند هر چه بود رفتند به خانه های خود اما عزیزان دنیا و آخرت در زندان با گریه و افغان ماندند.

عربیه



فلیت عین الله ناظرة

ماذا جری من معشر نكبوا



كم بعده من خطوب بعدها خطب

لو كان شاهدها لم تكثر الخطب



شیخ صدوق می فرماید در آنزمانیكه اسیران در مجلس ابن زیاد ملعون بودند عبیدالله پسر مرجانه قاصدی بسوی ام كلثوم دختر امام حسین فرستاد و این پیغام را به دختر امام ابلاغ نمود كه امیر زمان می گوید الحمد لله الذی قتل رجالكم فكیف یرون ما فعل بكم شكر خدای را كه مردان شما را كشت دیدید خدا با شما چه كرد آن مخدره مظلومه در جواب فرمود برو به ابن زیاد بگو اعد لجده جوابا فانه خصمك غدا ای بی حیا جواب جدش رسول خدا را حاضر كن فردای قیامت خصم تو خواهد بود و انتقام از تو خواهد كشید